- بی رضا
- ناخرسند
معنی بی رضا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راستباز
کسی که دورویی و ظاهرسازی نکند
نا خرسندبی
پخمه، چلمن
بی جان
سنگدل
آکرماتیک
بی احتیاط، بی محابا، بی توجه
بی آگاهی قبلی، بی توجه، بی احتیاط
کله: دوبل بی ویدا
بیطمعی
کسی که وجودش منشا اثر نباشد بیکاره بیمصرف
بی آزی
آنکه خواهش و طمعی نداشته باشد
بی همت و بی لیاقت
بی زیان بی آزار بی خسران بی آزار: (خواب بعد از ظهر بی ضرر بلکه مفید است)
ناخرم مفرح مقابل باصفا: (این باغ بی صفا نیست)
خاموش ابانگ بی آواز، ساکت. یا حرف بی صدا. حرف صامت
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ترکیبی از دو اسم امام علی (ع) به معنی بلند مرتبه + امام رضا (ع) به معنی خشنود و راضی
بستاخ گستاخ
غیر قابل اعتراض، بدون چون و چرا، مسلم
بی باک بی ترس
بی قیمت و ارزش
ناپایدار گذرا
بی شبهه و شک
اوزشتان بی جان
بی جان و روح
کسی که حسود نباشد
سنگدل سنگدل
بی پیوند بی سر و ته
بی تدبیر، بی اندیشه، بیفکر
بی شرم، بی آزرم، گستاخ